-
علت خلقت مگس؟!
چهارشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1392 04:08
غلامی کنار پادشاهی نشسته بود. پادشاه خوابش می آمد، اما هر گاه چشمان خود را می بست تا بخوابد، مگسی بر گونه او می نشست و پادشاه محکم به صورت خود می زد تا مگس را دور کند. مدتی گذشت، پادشاه از غلامش پرسید:«اگر گفتی چرا خداوند مگس را آفریده است؟» غلام گفت: «مگس را آفریده تا قدرتمندان بدانند بعضی وقت ها زورشان حتی به یک مگس...
-
ابوسعید در حمام!
سهشنبه 20 فروردینماه سال 1392 13:32
ابوسعید ابوالخیر با پیری در حمام بود. پیر از گرمای دلکش و هوای خوش حمام فصلی تمام گفت. ابوسعید گفت: می دانی چرا این جایگاه خوش است؟ پیر گفت: چون شیخی مثل تو در این حمام است. چون در این حمام شیخی چون تو هست خوش شد و خوش گشت و خوش آمد نشست شیخ گفت: من جواب بهتری دارم. پیر گفت: بگو که هرچه تو بگویی عین صواب است. شیخ گفت:...
-
خبر خوش وزیرارتباطات برای اینترنت
سهشنبه 20 فروردینماه سال 1392 13:12
محمد حسن نامی تصریح کرد: قصد داریم با استفاده از بستر فیبر نوری و عبور یک خط بین المللی اینترنت از کشور پهنای باند را افزایش دهیم تا ظرفیت داخل و سرعت اینترنت افزایش یابد. وی در پاسخ به این سئوال که برخی در رسانه ها پایین بودن سرعت و ظرفیت اینترنت را مسائل امنیتی عنوان می کنند گفت: این ادعایی کذب است. وی در ادامه...
-
سال۹۲
چهارشنبه 30 اسفندماه سال 1391 14:13
سال 92 مبارک..... سال 92 مبارک.....
-
آرامش سنـگ یا آرامش بـرگ ؟
شنبه 19 اسفندماه سال 1391 16:46
مردجوانی کنار نهر آب نشسته بود و غمگین و افسرده به سطح آب زل زده بود. استادی از آنجا می گذشت. او را دید و متوجه حالت پریشانش شد و کنارش نشست. مرد جوان وقتی استاد را دید بی اختیار گفت: "عجیب آشفته ام و همه چیز زندگی ام به هم ریخته است. به شدت نیازمند آرامش هستم و نمی دانم این آرامش را کجا پیدا کنم؟" استاد...
-
امـان از دسـت این ایـرانیها
سهشنبه 15 اسفندماه سال 1391 22:04
سه نفر آمریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر برای شرکت در یک کنفرانس می رفتند. در ایستگاه قطار سه آمریکایی هر کدام یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که ایرانی ها سه نفرشان یک بلیط خریده اند. یکی از آمریکایی ها گفت: چطور است که شما سه نفری با یک بلیط مسافرت می کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهیم. همه...
-
مـلا و شـراب فـروش
دوشنبه 7 اسفندماه سال 1391 14:10
. ملای مسجد هر روز در پایان موعظه دعا می کرد تا خدا صاحب رستوران را به قهر و غضب خود گرفتار کند و بلای آسمانی بر این رستوران نازل! یک ماه از فعالیت رستوران نگذشته بود که رعد و برق و توفان شدید شد و رستوران به خاکستر تبدیل گردید. ملا روز بعد با غرور و افتخار نخست حمد خدا را بجا آورد و بعد خراب شدن آن خانه فساد را به...
-
مهربانی
پنجشنبه 26 بهمنماه سال 1391 22:28
بانوى خردمند کیفش را باز کرد تا در غذایش با مسافر شریک شود. مسافر گرسنه، سنگ قیمتى را در کیف بانوى خردمند دید، از آن خوشش آمد و از او خواست که آن سنگ را به او بدهد. زن خردمند هم بى درنگ، سنگ را به او داد.مسافر بسیار شادمان شد و از این که شانس به او روى کرده بود، از خوشحالى سر از پا نمى شناخت. او مى دانست که جواهر به...
-
راهنمایی ملا
دوشنبه 23 بهمنماه سال 1391 11:30
وزی ملانصرالدین از بازار می گذشت، دید مردم از شر دیوانه ای می گریزند، آن دیوانه هم چوبی بدست گرفته به هر کس می رسید او را میزد و میگفت : چرا همه به یک سمت نمی روید، من آمده ام تا شما را راهنمایی و هدایت کنم هیچکس تاب مقاومت در مقابل آن دیوانه را نداشت. مــــــلا رسید و تا جریان را فهمید جلو رفت و با او سلام و علیکی...
-
غلام دریا زده!
جمعه 20 بهمنماه سال 1391 12:28
پادشاهی با غلامی که هرگز دریا را تا آن زمان ندیده بود، در کشتی نشسته بود. غلام گریه و زاری میکرد و لرزه به اندامش افتاده بود. چنانکه با هیچ ملاطفت و سخنی آرام نمیگرفت و این امر، عیش ملک را تیره و مکدر نمود. چاره ای نداشتند جز آنکه حکیمی در آن کشتی بود و به ملک گفت: اگر اجازه دهید من او را خاموش میکنم ملک قبول کرد و...
-
سایت کسب
دوشنبه 16 بهمنماه سال 1391 16:56
سایت کسب درآمد عالی باعضویت دراین سایت ازدرامدی عالی ودائمی برخوردارشود دریافت 5000تومان هنگام عضوشدن پس هرچه زودترعضوشویدو5000بگیرید لینک عضویت
-
۱
جمعه 13 بهمنماه سال 1391 14:52