خبر خوش وزیرارتباطات برای اینترنت


محمد حسن نامی تصریح کرد: قصد داریم با استفاده از بستر فیبر نوری و عبور یک خط بین المللی اینترنت از کشور پهنای باند را افزایش دهیم تا ظرفیت داخل و سرعت اینترنت افزایش یابد.

وی در پاسخ به این سئوال که برخی در رسانه ها پایین بودن سرعت و ظرفیت اینترنت را مسائل امنیتی عنوان می کنند گفت: این ادعایی کذب است.

وی در ادامه توسعه خدمات عمومی اجباری روستایی (USO) توسعه ارتباطات شبکه فیبرنوری کشور، شبکه ملی اطلاعات و حل مشکلات کارگزاران دفاتر مخابراتی را از مهمترین برنامه های این وزارتخانه برشمرد و خاطر نشان کرد: راه اندازی کامل شبکه ملی اطلاعات موجب افزایش خدمت رسانی به هموطنان می شود.

وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات پشتیبانی از شرکتهای دانش بنیان را از دیگر برنامه های مهم وزارتخانه متبوع خود برشمرد و افزود: به لحاظ اینکه بیشترین افراد هوشمند و توانا جذب دو رشته برق و کامپیوتر می شوند می بایستی برای استفاده کامل از ظرفیت و پتانسیل داخل کشور از این شرکتها حمایت و پشتیبانی کرد.

تلاش برای تولید تمام تجهیزات مورد نیاز در داخل کشور

نامی همچنین پشتیبانی جامع از شرکتهای تولیدکننده تجهیزات را از دیگر اقدامات وزارتخانه عنوان کرد و گفت: با تولیدکنندگان مرتبط با صنعت ارتباطات و فناوری اطلاعات جلسات مستمری داریم و انشاالله قصد داریم تا با پشتیبانی از آنها تمام تجهیزات را در داخل کشور بومی کرده و مازاد آن را به سایر کشورها صادر کنیم و این توانایی و ظرفیت در کشور ما وجود دارد.

و همچنین در پایان با اشاره به بی اثر بودن تحریمها افزود: تحریمها در کوتاه مدت شاید سختی هایی برای ما داشته اما در دراز مدت به نفع ما بوده است.

ادامه مطلب ...

سال۹۲

سال 92 مبارک.....
ادامه مطلب ...

آرامش سنـگ یا آرامش بـرگ ؟


مردجوانی کنار نهر آب نشسته بود و غمگین و افسرده به سطح آب زل زده بود.
استادی از آنجا می گذشت. او را دید و متوجه حالت پریشانش شد و کنارش نشست.
مرد جوان وقتی استاد را دید بی اختیار گفت: "عجیب آشفته ام و همه چیز زندگی ام به هم ریخته است. به شدت نیازمند آرامش هستم و نمی دانم این آرامش را کجا پیدا کنم؟"
استاد برگی از شاخه افتاده روی زمین را داخل نهر آب انداخت و گفت: به این برگ نگاه کن وقتی داخل آب می افتد خود را به جریان آن می سپارد و با آن می رود.
سپس استاد سنگی بزرگ را از کنار جوی آب برداشت و داخل نهر انداخت. سنگ به خاطر سنگینی اش داخل نهر فرو رفت و در عمق آن کنار بقیه سنگ ها قرار گرفت.

استاد گفت: "این سنگ را هم که دیدی. به خاطر سنگینی اش توانست بر نیروی جریان آب غلبه کند و در عمق نهر قرار گیرد. حال تو به من بگو آیا آرامش سنگ را می خواهی یا آرامش برگ را؟!"
مرد جوان مات و متحیر به استاد نگاه کرد و گفت: "اما برگ که آرام نیست. او با هر افت و خیز آب نهر بالا و پائین می رود و الان معلوم نیست کجاست! لااقل سنگ می داند کجا ایستاده و با وجودی که در بالا و اطرافش آب جریان دارد اما محکم ایستاده و تکان نمی خورد. من آرامش سنگ را ترجیح می دهم!"

استاد لبخندی زد و گفت: "پس چرا از جریان های مخالف و ناملایمات جاری زندگی ات می نالی؟ اگر آرامش سنگ را برگزیده ای پس تاب ناملایمات را هم داشته باش و محکم هر جایی که هستی آرام و قرار خود را از دست مده."
استاد این را گفت و بلند شد تا برود. مرد جوان که آرام شده بود نفس عمیقی کشید و از جا برخاست و مسافتی با استاد همراه شد.
چند دقیقه که گذشت موقع خداحافظی مرد جوان از استاد پرسید: "شما اگر جای من بودید آرامش سنگ را انتخاب می کردید یا آرامش برگ را؟"
استاد لبخندی زد و گفت: "من تمام زندگی ام خودم را با اطمینان به خالق رودخانه هستی و به جریان زندگی سپرده ام و چون می دانم در آغوش رودخانه ای هستم که همه ذرات آن نشان از حضور یار دارد از افت و خیزهایش هرگز دل آشوب نمی شوم و من آرامش برگ را می پسندم ...